۱۴ سال دارد، اما طعم موادمخدری مثل حشیش تا تیغ دار کردن را چشیده. پاتوق های شبانه معتادان و اراذل و اوباش این روستا مبصر را می شناسد و ناپدری هوسبازش میل بازی و سرخوشی کودکانه و آرزوهای جوانی اش را بر جریان هوا داده است. سارا یکی از صدها بکر کوفته این ولایت است که از زمین و زمان بریده اند و درون جست وجوی سقفی امن، از مرکز اورژانس اجتماعی» سردرآورده اند. این دخترها و ن بی پناه با بقچه ای مملو از تنهایی و قصه های پرغصه به اینجا آمده اند و اکنون صاحب چند خواهر، خاله و مام هستند که بوسیله خویشاوندان نسبی بی شباهت نیستند. آنها بانوان و دختران رنج دیده ای هستند که جای پای انواع آسیب های اجتماعی روی شخصیت زخمی و غمناک موجودی دیده می شود.

خانه های امان دولتی تهران که محل مراقبت بانوان و دختران آسیب دیده یا تو معرض آسیب هستند در مراکز اورژانس مدنی مناطق ۱۶ و ۲۰ دایر شده اند. بزرگی آمار آسیب های اجتماعی تهدیدکننده بانوان جنوب پایتخت موجب شده بناء های امن و سلامت تهران در مراکز اورژانس اجتماعی این گوشه شهر مستحکم شوند. ۸۰ نیرو داخل ۳ نوبت کار کننده به مددجویان اورژانس اجتماعی شهدای دولت آباد خدمت رسانی می کنند.   ۱۱ سال از تأسیس مرکز اورژانس اجتماعی شهدای نصیب و قسمت آباد می گذرد. این مرکز ۸ سال پیش از منطقه ۱۶ به شهرری منتقل شده است.   ۶۰۰ بانوی آسیب دیده و فرزندان پایگاه سال گذشته از خدمات اورژانس مدنی شهدای نصیب و قسمت آباد استفاده کردند.   ۱۲۳ شماره بستگی مرکز اورژانس مدنی است.  

روی تابلو اهمیت که بر پیشانی در ورودی مجتمع نصب شده شهرت مرکز اورژانس اجتماعی شهدای دولت آباد» به چشم می خورد و چند خودرو با آرم مرکز، مقابل آن پارک شده است. چنانچه از این علائم بزرگ چشمپوشی کنیم همه چیز قرین ساختمانی ای معمولی است. کارگران ساختمان مبتلا تعویض موزاییک های حیاط هستند و برای رسیدن به آپارتمان دخترها باید از بهارخوابی کوچک بگذریم. دخترها در مدرسه یا دانشگاه هستند و مهسا» پیاده شدن یهودی امینی» داخل ساختمان مانده است. بوفه لبالب از ظروف کریستال و پرده های زیبا، به سالن پذیرایی وسیع و منزه خانه سلامت» لباس و تمثال خانه های معمولی را بخشیده است. پخت وپز شام و ناهار در آشپزخانه مرکز انجام می شود و با آنکه ظهر است، روی اجاق آشپزخانه اپن و نقلی گوشه سالن غذایی بار نگذاشته اند. اینجا برای دم هایی آماده شده است که دخترها هوس سیب زمینی قزل شده یا پفیلا و قهوه داغ می کنند.  

مهسا تلالو خورشید ندیده

روی اغلب تختخواب ها اسباب بازی خرسی کوچک یا بزرگی لمیده است. اسباب بازی خرسی مهسا» بامزه است. او ۲۲ سال دارد، ولی صورت معصوم و اندام ریزش او را دختری نوجوان نشان می دهد. مهسا پسر پدری معتاد و مادری ظهر محذوف مجرد است. پدر مهسا چند سال دخترش را در حمام خانه حبس کرده حیات و دور از چشم همسرش او را آزار می داد. مددکاران اورژانس مدنی با تماس همسایه ها از حال و روز او واقف شدند و تیره تو پتو و درون حالی که بپا بودند از شعله زدن نور خورشید هراسان نشود به ساختمان مصونیت آوردند. مهسا مدت ها داخل تاریکی پتو و با دست غذا می خورد و از همه کس و همگی چیز می ترسید، اما حالا دختری خونگرم و مدنی شده و با کمک مربیان، مواد درسی پایه چهارم مقدماتی را آموزش می بیند. ظهر است و سروکله ۱۱ بکر دیگر بناء یکی یکی پیدا می شود. پریسا» و مائده» خواهران افغانستانی هستند که پدر و مادرشان را از دست داده اند و وقتی برادرشان مشیت سودا آنها را به پیرمردی پولدار داشت به بهزیستی زنهار آوردند. مائده منتظر فوتبالاست و تصاویر کوچک و بزرگ رونالدو، ستاره تیم اسب سواری پرتغالرا بوسیله قفسه تاریخچه هایش آویخته است.

شب های ترسناک کودکی

گلاره» لطیف و خوشرو عزب دختر دانشجوی بناء است. پدر و مادر گلاره از تیمار جدا شده اند و او کودکی اش را در کنار مادر و ناپدری گذرانده است. با آنکه ۵ سال از ست گلاره داخل این ساختمانی پناه و دنج می گذرد هنوز هم هر شب کابوس آزارهای ناپدری اش را می بیند. رنگ چهره فاطمه» تیره و آفتاب سوخته است. او در کودکی همراه نامادری معتادش از استانی مرزی به تهران آمده و سال های تمام در گوشه و کنار محله های شوش و هرندی شب های هولناکی را بوسیله صبح رسانده است. رؤیا» هم پدر و بی سواد معتاد داشته که او را به پیرزن و پیرمردی گدا فروخته اند. رؤیا خسته از سال ها گدایی و کتک نوشیدن و تحمل گرسنگی از چنگ پیرزن و پیرمرد گریختن کرده و نیروهای انتظامی او را منبع جاده ای مورد و تنها پیدا کرده اند. دخترهای بناء مصونیت پس از مدت ها عمر در کنار هم مثل خواهرانی هستند که موقع دلتنگی جنین قلب یکدیگر را استیل می کنند، بوسیله درس و مشق همدیگر می رسند، با غصه به خرید و گشت می روند و گاهی بی قراری از یکدیگر شاکی می شوند و مسکن را روی سرشان می گذارند.   این خانه ایمنی است

شور نرگس امینی» و خاله های دیگر وقتی قضا و قدر مفید گیرایی تمام می شود باید معلول فقره و زندگی انحصاری شان بروند، اما چنانچه شبی حال یکی از دخترها خوب نباشد، خاله امینی پای رفتن به خانه اش را ندارد. چنانچه خردسال ها عطش خوردن لوبیاپلو دستپخت خاله را بکنند او می ماند و برایشان آشپزی می بطی ء. چندمتر دورتر از خانه مصونیت و انتهای طبقه نخست خانه باستانی اورژانس اجتماعی، نی زندگی می کنند که مانند این دخترها تقدیری پرطول و تفصیل دارند. محل عمر آنها از خانه اشتی جمع وجورتر است، اما چنانچه غم و بی آرامی های عمر امانشان دهد، همان اتاق نقلی و آشپزخانه کوچک و پاکیزه انتهای راهرو هم برای ارائه هنر خانه داری پایگاه کفایت می نرم. نفس ظهر است و هریک از ساکنان اتاق امن» به دنبال راهی برای باز کردن چروک های زندگی شان رفته اند. عذرا» که با بدنی لاجورد و دست و بازوی شکسته شده به اینجا کنف آورده، همراه مددکاری بوسیله دادگاه قوم رفته تا شاید بتواند حضانت دختر ۳ ساله اش را از همسر الکلی اش بگیرد.

خانواده اش را داخل قبر پنهان می کرد

زینب» سالخورده ترین تن بناء امن است. فرزند زینب او را از مسکن خارج منفور و قانون پیری عزب و بی خانمان شده است. مژگان جمالی» رئیس مرکز همراه با مددکاران اورژانس اجتماعی پیگیر کارهای او هستند تا فرزند ناخلفش را به روش آورند یا عبث و حقوق قانونی اش را پس بگیرند. زینب بار زندگی اش را روی گرمابه فرزندش نینداخته و در کارگاه سبزی پاک کنی مشغول است. او امروز حزن بوسیله کارگاه هنری رفته است. جمالی بوسیله نتایج خدمات گویا شناسی و مددکاری که به ساکنان این ساختمانی داده می شود خوشبین است. او که ۲۵ سال از عمرش را بوسیله رفع ورجوع مشکلات آسیب دیدگان اجتماعی گذرانده، تعریف می درنگ: چند سال پیش مادر ۲ پسر کبیر بوسیله این خانه مراجعه کرد. او همسر معتادی داشت که به خشکی امدن پی استفاده شیشه دچار توهم می شد. مرد معتاد کف خانه اش را به اندازه قبر بزرگی کنده بود و موقع برون رفت از خانه، شوهر و بچه هایش را در گور پنهان می کرد. روی گورها را هم با خاک می پوشاند تا کسی صدای آنها را نشنود. مادر پس از خودکشی یکی از فرزندانش بوسیله اینجا رجوع کرد. با دستور قضایی، همسرش را در کمپ و بیمارستان بستری کردیم و مادر و فرزند را کوچکتر خدمات روان درمانی قرار دادیم. الان همگی اعضای قوم گشایش فاحش کرده اند و کنار غم زندگی می کنند. پسر خانواده دانشجو است و پدر در پیک موتوری کار می کند، والده غم با هنرهای دستی سرگرم است. » دلخوشی جمالی بوسیله این اتفاق های خوب است که مشقت ها و تلخی های کارش را می شوید. او می گوید: غلام یک پسر ۲۲ ساله دارم، اما بطرف خانه ها دختری که اینجا بزرگ می کنم به اندازه پسرم عزیز هستند. » جمالی تاکنون ۸ دخترش را بوسیله خانه نوبت رسول و در رسوم عروسی آنها بی سواد کرده است.   از شوش تا ورامین را خدمت رسانی می کنیم مژگان جمالی - رئیس مرکز اورژانس اجتماعی

خدمات مرکز اورژانس اجتماعی بوسیله ساماندهی ن و دختران خشونت دیده و درون معرض مخاطره خلاصه نمی شود. کارشناسان واحد مداخله در کاهش متارکه» این مرکز برای صلح و ارامش زیتون های داوخواه طلاق توافقی تلاش می کنند و اگر زندگی فروپاشیده سزاوار سرزنش ترمیم نباشد تسلط های لازم را برای ابتدا زندگی مشترک تندرست و عاری تنش به آنها می آموزند. کارشناسان بخش مشاوره و فوریت های اورژانسی بی قراری ابد حاضر به یراق هستند تا برای دستیار رسانی بوسیله موارد اقدام به خودکشی، دختران فراری، کودک آزاری، پی آزاری و سالمندآزاری اعزام شوند. محدوده خدمت رسانی مرکز اورژانس اجتماعی شهدای دولت آباد از شمال بوسیله خیابان شوش، از ضلع جنوب بوسیله حسن آباد فشافویه، از مغرب بوسیله قرچک ورامین و از شرق به جاده ساوه می رسد و خدمات آویشن تخصصی آن که از رسیده شناس، مددکار، پزشک، روانکاو و وکیل حقوقی تشکیل شده شهروندان تهرانی را تحت پوشش فراغت می دهد. مددجویان این مرکز از سوی مراجع قضایی و گروه های مردم نهاد شناساندن می شوند یا به رخ خودمعرف مراجعه و درخواست کمک می کنند.

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها